آب از آب تكان نميخوره !
آب از سر چشمه گله !
آب از دستش نميچكه !
آب از سرش گذشته !
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
مزایای خرید ملک و اقامت در کشور اسپانیا | 1 | 55 | fatemehfth77 |
واکنش دستگاه دیپلماسی ایران به سخنان سخیف و بیجای مقامات آمریکایی | 0 | 31 | iranembberlin |
تور وان | 0 | 33 | hamidhosseini |
بهبود طراحی سایت برای سئو 2018: | 0 | 32 | start11 |
طپش قلب طراحی سایت با سئو: | 0 | 34 | start11 |
همایش بین المللی در خصوص زندگی، آثار و افکار فرید الدین عطار نیشابوری در تهران برگزار | 0 | 37 | iranembberlin |
راحت ترین و مطمئن ترین روش برای خرید محصولات ساختمان و معماری | 0 | 33 | 123sazeh |
تعمیر یخچال بوش | 0 | 37 | newrepair |
اصول طراحی سایت | 0 | 34 | start11 |
هشدارها و توصیه های مسافرتی در ارتباط با کشور جمهوری آذربایجان | 0 | 35 | iranembberlin |
نماینده کمیساریای عالی پناهندگان در ایران در پایان ماموریت خود با وزیر امور خارجه دید | 0 | 33 | iranembberlin |
گارد خودرو | 0 | 36 | gandomcardvd |
نماینده عالی اتحادیه اروپا با وزرای خارجه ایران ، فرانسه ، انگلستان و آلمان نشست مشتر | 0 | 41 | iranembberlin |
راهکار های پیشرفت طراحی سایت دانشگاهی: | 0 | 30 | start11 |
آب از آب تكان نميخوره !
آب از سر چشمه گله !
آب از دستش نميچكه !
آب از سرش گذشته !
كسي كه بلايي بر سرش آمده و تجربه تلخي از چيزي دارد ، در آن مورد بدگمان و محتاط تر می شود .
بعضی حوادث یا خاطرات تلخ ، چنان تاثیری در روح انسان می گذارد که حتی با گذشت زمان نیز فراموش نمی شود. شرایطی که به موجب یاد آوردن آن خاطره یا حادثه شود، می تواند در رفتار و عمل شخص تاثیر بگذارد. در چنین مواردی از این ضرب المثل استفاده می شود.
رفتار هرکس باید معرف و بیانگر فضایل و منزلت او باشد نه اینکه دیگران از او تعریف کنند.
هر چیز باید خودش خاصیت خود را نشان دهد. با تعریف کردن و گفتن این که چنین است و چنان است، نمی توان به خصوصیات و ویژگی های چیزی اضافه کرد. این مَثَل در تأکید این مطلب به کار می رود.
خانوادهاي ايلياتي و عرب در صحرايي چادر زده بودند و به چراندن گله خود مشغول بودند. يك شب مقداري شير شتر در كاسهاي ريخته بودند و زير حصين گذاشته بودند. از قضا آن شب ماري كه همان نزديكيها روي گنجي خوابيده بود گذارش به زير حصين افتاد و شير توي كاسه را خورد و يك دانه اشرفي آورد و به جاي آن گذاشت.
شخص سادهلوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد. به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند.
در انجام كارها باید حد و مرز خود را شناخت و به اندازهٔ شأن و توان خود پیش رفت .
روزي شاه عباس از راهي ميگذشت. درويشي را ديد كه روي گليم خود خوابيده است و چنان خود را جمع كرده كه به اندازه گليم خود درآمده. شاه دستور داد يك مشت سكه به دروش دادند.
يك روز سرد و زمستاني، يك گرگي توي كوه دنبال طعمه ميگشت. آنطرفترش هم يك روباهي ايستاده بود كه چند روز بود چيزي گير نياورده بود و گرسنه مانده بود. تا چشم روباه به گرگ افتاد پيش رفت و بعد از سلام و عليك گفت: «حالت چطوره رفيق؟»