عشق و محبت، پدیدهای است که از روزگاران دور، ذهن انسان را به خود مشغول کرده است
در این مقاله میخواهیم با جواب برخی از سوالها در مورد عشق و محبت آشنا شویم و ببینیم رابطه دو نفر بر اساس چه مبناهایی ممکن است شکل بگیرد و ادامه یابد. عشق و محبت، پدیدهای است که از روزگاران دور، ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. در این زمینه اغلب یک سوال مطرح میشود و آن این که چرا دو نفر همدیگر را دوست دارند؟ و چرا میخواهند تا آخر عمر با هم زندگی مشترک داشته باشند؟
دانشمندان حوزههای گوناگون به نوعی به تحلیل این پدیده در انسان پرداختهاند. و سرانجام به این نتیجه رسیدهاند که این سوال یک جواب واحد ندارد.
جذب شدن به انعکاس خودمان در بیرون!
جستجوی فردی که انعکاسی از ما باشد از شایعترین تئوریهایی است که به عنوان دلیل انتخاب معشوق بیان میشود.
به این مفهوم که در فرد مقابل چیزی که در خودمان نیز وجود دارد، ما را به طرف او جذب میکند. در حقیقت در این نوع عشق انسان در جستجوی “خودی دیگر” است.
منی که بتواند تصویر مرا چون آیینه در خود انعکاس دهد. منی که برایم آشناست و برایم امنیت به همراه میآورد.
گاهی نیز در جستجوی آیینهای هستیم که “خود ایده آل ” را به ما باز گرداند. اگر به عنوان مثال “هدفمند بودن ” جزو ایدهآلهای ما باشد، اینکه بتوانیم عشق فردی هدفمند را به خود معطوف کنیم، برایمان تائیدی است از تصویری که میخواهیم از خودمان داشته باشیم.
در حقیقت، ما در این نوع عشق، در جستجوی نگاهی هستیم که ما را در آن تصویری که دوست داریم از خود داشته باشیم تائید کند.
البته باید گفت در اغلب عشقها، به میزانی این مولفه به چشم میخورد. هر فردی در رابطه با معشوق تا حدی در جستجوی بازسازی نگاهی است که از خود دارد.
نگاه تائید کننده دیگری برای ما نمودی است که چقدر با “ایدهآلهایمان” منطبق هستیم.
ولی زمانی که عشق تنها به این جنبه خلاصه شود، میتواند نمودی از شخصیت شکننده فرد عاشق باشد که بدون نگاه مثبت معشوق تمام روانش متزلزل میشود.
جذب شدن به کسی که مکمل ماست
در این عشق تفاوتهای فردی دو نفر است که ایجاد کننده احساس کشش بین آن دو نفر میشود.
در اینجا دیگر شخص در جستجوی همتای خود نیست، بلکه در جستجوی کسی است که جایگزین یک سری فقدانهای وجودیاش شود. به عنوان مثال فرد تنبل ممکن است عاشق فردی بسیار زبر و زرنگ شود .
عامل اصلی این کشش یافتن ابعادی است که فرد در خود نمیتواند ایجاد کند.
به گفته روانشناسان در بسیاری موارد این تفاوت نه تنها میتواند با گذشت زمان جذابیت خود را از دست بدهد، بلکه حتی ممکن است به صورت عامل اختلاف طرفین بروز کند.
یعنی جنبههایی که در اول ارتباط عامل اصلی انتخاب فرد بودهاند، به مرور زمان برای فرد عاشق به صورت ضعفهایی غیر قابل تحمل در میآیند تا جایی که میتوانند جدایی دو فرد را باعث شوند.
توجه کنید که این دو نوع گرایش (کشش به فرد مشابه و یا متفاوت) میتوانند به طور همزمان در یک فرد وجود داشته باشد.
در حقیقت روان انسان به دلیل پیچیدگیای که دارد، قادر است در خود چنین تناقضاتی را هم جا بدهد.
شباهت بدون مکمل بودن
متاسفانه شباهت زیاد ساختار روانی، میتواند مانع دوام رابطه عاطفی باشد.
به عنوان نمونه، اگر در طرفین، نیاز به تسلط و مدیریت در همه زمینهها به یک شدت وجود داشته باشد، احتمال این که بین این دو فرد نزدیکی عاشقانه دوام پیدا کند کم است.
در این شرایط حتی اگر کششی هم بین دو فرد ایجاد شود، بعد از پایان مراحل اولیه کشش و محبت و با شروع زندگی واقعی، با هم وارد یک “جنگ قدرت” خواهند شد که در آن هر کدام سعی میکند قوانین خود را به دیگری تحمیل کند.
یا به عنوان مثال اگر در هر دو این نیاز وجود داشته باشد که دیگری برایش نقش والد و حمایت کننده را ایفا کند و خود نتواند این نقش را برای او بازی کند، باز هم امکان تداوم رابطه عاطفی کاهش خواهد یافت.
در چنین رابطهای، هر دو طرف احساس ناکامی و محرومیت میکنند. زیرا نه چیزی که انتظار دارند بر آورده میشود و نه خود میتوانند پاسخگوی نیاز طرف مقابل باشند .